سامیارسامیار، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

سامیارعزیزخاله

روز عرفه

امسال اولین سالی که روزعرفه توپیش مایی امروز موقع گوش دادن دعاکلی چیزای  خوب ازخدابرات خواستم. عزیزدلم دیشب دایی محسن پیشت بود عکساتو برامون آوارده نمیدونی چقدر خوشگل شدی .امروز یه قاب عکس خریدم عکستوبذاریم رومیز ولی خاله لیلا گفت قابه زشته نذاشت عکستوبذارم اخشال نداره بازم میخرم.خاله جونی خیلی دوستت داررررررررررررررم.   ...
24 مهر 1392

جشن اسم گذاری سامیارجونم

سامیارجونم دیشب جشن اسم گذاریت بود.خیلی شب فوق العاده ای بودواقعا خوش گذشت. تاساعت دو صبح زدیم ورقصیدیم تازه دایی بهزاد حوس زن گرفتن کرده ببین توچقدرماهی.به خاطروجود توگل پسر همه خوشحالیم خداروشکر که توپیش مایی.خیلی خیلی دوستت دارم                                                                         ...
24 مهر 1392

چهارمین روززندگی سامیار جونم

سامیارجونم دیشب بابایی اومده بود بهت سربزنه توخیلی گریه کردی یه کوچولوهم زرد شده بودی حسابی مارونگران کردی.مامانی باباروصداکرد برسوننت بیمارستان ولی عزیز نذاشت.خیلی خیلی دوستت دارم       اینم ساندویچ خوشمزه آقا سامیار به به    ...
24 مهر 1392

تولد سامیار

امروز با شکوه ترین روز هستی است روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد به زمین خوش آمدی فرشته مهر و زیبایی تولدت مبارک .   قربونت برم اینم اولین تصویر از گریه کردنت   ...
24 مهر 1392

ششمین روز زندگی سامیارجونم

سامیارجونم امروز دومین روزی که توبیمارستان به خاطر زردی بالابستری شدی دیروز من پیش توومامانی بودم خیلی بی تابی میکردی مامانی خیلی اذیت شد. قربونت برم همه این کارابه خاطرسلامتی شمااست.قول بده زود زود خوب شی زودتر بیای خونه. خیلی خیلی دلمون برات تنگ شده.خیلی دوستت دارم.....                     ...
23 مهر 1392

عیادت سامیار جونم

خاله جونم دیشب کلی مهمون داشتیم همه اومده بودن عیادت تو نفسم. ببین توچقدرماهی بعدازکلی وقت همه به خاطردیدن تو دورهم جمع شدن.همه فامیل به مامانی زنگ زدن حالتو پرسیدن.طفلکی عزیز دیروز شش باربه مامانی زنگ زد.خیلی دوستت دارم نفسم............   ...
23 مهر 1392